loading...
Danestaniha
آخرین ارسال های انجمن
محمد امین بازدید : 243 چهارشنبه 23 تیر 1395 نظرات (0)

شرکت فرش کاشان بیشترین تنوع و مرغوب ترین فرش ها را در بازار ارائه می دهد از جمله این فرش ها فرش ۷۰۰ شانه می باشد فرش ۷۰۰ شانه نه تنها از کیفیت و تراکم بالایی برخوردار است بلکه نسبت به فرش ۱۰۰۰ شانه با قیمت مناسب تری هم در بازار در حال رقابت می باشد.


فرش 700 شانه فرش 700 شانه فرش 700 شانه


فرش ۷۰۰ شانه با تراکم ۲۵۵۰ را میتوان از نوع فرش ماشینی گرد ، فرش قشقایی ، فرش بختیاری ، فرش ماهی نام برد . فرش کاشان جزء فرش های بسیار مرغوب و قابل توجه در بازار فرش می باشد کسانی که نمایندگی فرش کاشان را دارند خوب می دانند که فرش ۷۰۰ شانه نسبت به فرش های دیگر در بازار از استقبال بیشتری برخوردار است. چنانچه خرید فرش کاشان مخصوصا فرش ۷۰۰ شانه برای مشتریان بسیار به صرفه تر از فرش های دیگر می باشد.

البته تراکم فرش ۷۰۰ شانه از فرش ۱۰۰۰ شانه کمتر است اما قیمت فرش ۷۰۰ شانه نسبت به تراکم کمتری که دارد مقرون به صرفه می باشد. چرا که اکثر کسانی که قصد خرید فرش ماشینی کاشان را دارند نمی توانند به راحتی تفاوت بین فرش ۷۰۰ شانه و فرش ۱۰۰۰ شانه را تشخیص دهند و این نشان می دهد فرش ۷۰۰ شانه از نظر کیفیت چیزی کمتر از فرش ۱۰۰۰ شانه ندارد.

در فرش ماشینی کاشان فرش ۷۰۰ شانه بیشترین بازار را دارد این بدین معنی است که خریدارن فرش ماشینی کاشان از این فرش استقبال زیادی دارند و استقبال زیاد خریدارن از فرش ۷۰۰ شانه کاشان به دلیل کیفیت بالای آن است. قیمت فرش ۷۰۰ شانه یک میلیون و صد هزار تومان معادل یازده میلیون ریال می باشد. کارخانه فرش ماشینی با تولید فرش ۷۰۰ شانه نشان داده که فرش ماشینی کاشان تبلور طرح و رنگ فوق العاده می باشد. ما مفتخریم که می توانیم با تولید فرش ماشینی کاشان به خریدارن فرش ماشینی کاشان کمک کنیم از بهترین فرش ها در خانه و کاشانه خود استفاده کنند.
ایران در زمره کشورهایی قرار دارد که فرش های ماشینی با کیفیت فوق العاده به بازار جهان صادر می کند از این رو اخذ نمایندگی فرش از ایران بخصوص از کاشان درخواست های زیادی دارد. نمایندگی فرش کاشان مورد استقبال بسیاری از ایرانیان قرار گرفته و در شهرهای مختلف نمایندگی فرش کاشان فعالیت زیادی دارد

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
آرشیو الکترونیک

درباره ما
Profile Pic
با عرض سلام خدمت كاربران گرامی این وبلاگ به منظور افزایش سطح علمی شما و پیشرفت روزافزون علم تعبیه شده است. امیدوارم كه مورد استفاده همه شما عزیزان قرارگرفته باشد. باتشکر - مدیروبلاگ
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به وبلاگ دانستنیها از 100 چه نمره ای می دهید؟
    داستان پند آموز
    ماجرای لحظاتی تا مرگ...
    حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
    گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
    گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
    گفت: دارم میمیرم
    گفتم: یعنی چی؟
    گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه
    گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
    گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
    گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده
    با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟
    فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
    گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
    گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم
    از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن،
    تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم،
    خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم،
    اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت،
    خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد
    با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن، آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه
    سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم
    بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم
    ماشین عروس که میدیدم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم
    گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم
    مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم
    الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم
    حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟
    گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
    آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر
    داشت میرفت
    گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
    گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!
    یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
    گفت: بیمار نیستم!
    هم کفرم داشت در میومد وهم ازتعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟
    گفت: فهمیدم مردنیم،
    رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه!
    خلاصه ما رفتنی هستیم کی ش فرقی داره مگه؟
    باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد
    آمار سایت
  • کل مطالب : 116
  • کل نظرات : 52
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 2628
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 47
  • باردید دیروز : 16
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 219
  • بازدید ماه : 571
  • بازدید سال : 9,788
  • بازدید کلی : 311,514
  • کدهای اختصاصی
    ابزار پرش به بالا
    نایت اسکین-ابزار گوکل پلاس
    این وبلاگ را صفحه خانگی خود كنید c

    Top Blog
    وبلاگ برتر در تاپ بلاگر


    كد تغيير شكل موس