loading...
Danestaniha
آخرین ارسال های انجمن
محمد امین بازدید : 3749 دوشنبه 08 خرداد 1391 نظرات (5)
1) خرگوش بعد 4 سال چی کار میکند؟

2)رابطه گربه با موش مثل كدامیك از روابط زیر هست؟

1.مرغ با جوجه
2.مرغ با رنگ
3.مرغ با پر
4.مرغ با تخم مرغ

3)آن چیست كه روز و شب دستش را به كمرش زده و ایستاده؟

4) آن چیست كه پدر و پسر دارند اما مادر ندارد؟

5)آن كدام درنده است كه آدم سرش را می خورد؟

6)همه حیوونای جنگل سوار ماشین بودن که تصادف میکنن. همشون میمیرن غیر از زرافه! چرا؟

7)توی رودخانه محل زندگی تمساح های خفن هست. زرافه چه جوری از رودخانه رد میشه؟

8) با چند حرکت میشه یه زرافه رو داخل یخچال جا داد؟!

9)یه فیلو تو چند مرحله میزارن تو یخچال؟

10)یه فیل بره تو استخر چه جوری بیرون میاد؟

11) الف- فیل سیاه رو چه طوری میکُشن؟
ب- فیل قرمز رو چه طوری میکُشن؟
ج- فیل سفید رو چه طوری میکُشن؟
د- فیل زرد رو چه طوری میکُشن؟

12)یه فیل سبز رو چطوری می کشن ؟

13)اگه یه فیل لباس خواب صورتی بپوشه بهش چی میگن؟

14)اگه یه فیل لباس خواب آبی بپوشه بهش چی میگن؟

15) 4 تا فیل سوار پیکانن؛توی راه 4 تا از دوستاشون رومیبینن؛باید چه جوری سوارشون کنن؟

16) الف- یه فیل چه جوری میره بالای درخت؟
ب- اگه یه فیل بره بالای درخت چی میشه؟
ج-اگه دو تا فیل برن بالای درخت چی میشه؟
د-اگه سه تا فیل برن بالای درخت چی میشه؟

17)یه نفر زیر یه درخت نشسته بوده که یه برگ میوفته رو سرش ولی درجا میمیره. چرا؟

18)چرا مار مسافرت نمیرود؟

19)یه پشه و یه مورچه ازدواج میکنند ولی بچه دار نمیشن. چرا؟!

20)یكی بوده خونشون طبقه ی هشتم یه آپارتمون بوده صبح ها كه میرفته سر كار با آسانسور می رفته پایین ولی شب ها كه برمیگشته از پله ها می رفته. آخه چرا؟

21)یه بنا خونه می سازه یه دونه آجر اضافه می آره،چیکارش می کنه؟

22)یك پرنده هست به رنگ سیاه كه زیر زمین زندگی می كنه و غذاش سنگه. اسم این پرنده چیه؟؟؟؟

23)کجا میشه ماه بهمن رو قبل از ماه دی ببینی ؟

24)چطوری امکان داره که 4 نفر زیر چتر برن ولی هیچ کدوم خیس نشن ؟

25)فرق بلال با خیار چیه ؟


26) چرا ناپلئون کمربند قرمز می بست؟

جواب ها در ادامه مطلب می باشند.


1) به زندگی اش ادامه میدهد

2) مرغ با پر، به خاطر نقطه ها

3) آفتابه
4) نقطه
5) شیر
6) چون صدقه داده بود
7) همه حیوونای جنگل تصادف کردند مردند تمساح هم روش
8) با 6 حرکت (در یخچال رو باز میکنیم. زرافه رو میزاریم داخل. در رو میبندیم میبینیم گردنش بیرونه. در رو باز میکنیم. گردنش رو هم جا میدیم. در رو میبندیم)
9) 4 حرکت (در یخچالو باز می کنیم زرافه رو در می آریم فیلو می زاریم توش در یخچالو می بندیم)
10) خیس می آد بیرون
11)الف- فیل سیاه رو با تفنگ فیل سیاه کش می کشند
ب- فیل قرمز هم گلوش رو میگیرن تا سیاه شه بعد با تفنگ فیل سیاه کش میکشنش
ج- فیل سفید رو شلورش رو در میارن تا از خجالت قرمز شه بعد گلوش رو میگیرن تا سیاه شه بعد با تفنگ فیل سیاه کش میکشنش
د- فیل زرد هم میترسوننش تا رنگش بپره و سفید شه بعد شلورش رو در میارن تا از خجالت قرمز شه بعد گلوش رو میگیرن تا سیاه شه بعد با تفنگ فیل سیاه کش میکشنش
12) فیل سبز سیده، نمی کشنش
13) بهش میگن شب به خیر
14)بهش میگن لباس خواب صورتی بیشتر بهت میومد
15)پیکان رو میفروشن 2 تا ماشین مدل پایینتر میخرن و همه باهم میرن
16)الف_ اولیش میشه با آسانسور
ب- یکی از فیلهای روی کره زمین کم میشه
ج- یک فیل به فیلهای روی درخت اضافه میشه
د- درخت میشکنه
17)فیله رو برگه بوده
18)مار چون دست نداره که بای بای کنه مسافرت نمیره
19)مورچه شبا پشه بند میزده و میخوابیده
20) چون قدش کوتاه بوده صبح ها که می خواسته بره پایین دستش به دکمه طبقه همکف می رسیده،ولی شب که می خواسته برگرده دستش به دکمه طبقه هشتم نمی رسیده
21) اون 1 دونه آجر رو بده به اون بابایی که قدش کوتاه بوده بزاره زیر پاش
22) مرغ سنگخوار زیر سنگ كه سالی یك بار در نمیاد
23) لغت نامه!
24) بارون نیاد

25) بلال تو فیلم حضرت محمد بازی کرده اما خیار بازی نکرده!!

26) چون اگه کمربند نمی بست شلوارش می افتاد

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط زهراجون در تاریخ 1393/03/25 و 14:17 دقیقه ارسال شده است

عـــــــــــــالی بوووووودشکلک

این نظر توسط ندا در تاریخ 1392/10/23 و 20:25 دقیقه ارسال شده است

ههههههههه باحال بود

این نظر توسط نمیگم تا بخندیم در تاریخ 1392/10/08 و 19:40 دقیقه ارسال شده است

عزیز من یه مقدار سلیقه به خرج بده شکلک
فونتها رو عوض کن
پاسخ : سلام عزیز جان ممنون از نظرت
یه یک سالی میشه که خیلی دیر به دیر اپدیت میکنم و واقعا سرم شلوغه
اماچشم در اسرع وقت این کار رو هم میکنم
پاسخ : طراحي سايت آپديت شد

این نظر توسط مهوش در تاریخ 1392/05/05 و 19:04 دقیقه ارسال شده است

تکراری بود شکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلک

این نظر توسط یوسف فرجی در تاریخ 1348/10/11 و 0:32 دقیقه ارسال شده است

کارتون عالیه.دمتون دااااااااااااااغ
مررررررررسیشکلکشکلکشکلکشکلکشکلک


کد امنیتی رفرش
آرشیو الکترونیک

درباره ما
Profile Pic
با عرض سلام خدمت كاربران گرامی این وبلاگ به منظور افزایش سطح علمی شما و پیشرفت روزافزون علم تعبیه شده است. امیدوارم كه مورد استفاده همه شما عزیزان قرارگرفته باشد. باتشکر - مدیروبلاگ
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به وبلاگ دانستنیها از 100 چه نمره ای می دهید؟
    داستان پند آموز
    ماجرای لحظاتی تا مرگ...
    حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
    گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
    گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
    گفت: دارم میمیرم
    گفتم: یعنی چی؟
    گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه
    گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
    گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
    گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده
    با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟
    فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
    گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
    گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم
    از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن،
    تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم،
    خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم،
    اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت،
    خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد
    با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن، آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه
    سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم
    بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم
    ماشین عروس که میدیدم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم
    گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم
    مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم
    الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم
    حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟
    گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
    آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر
    داشت میرفت
    گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
    گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!
    یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
    گفت: بیمار نیستم!
    هم کفرم داشت در میومد وهم ازتعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟
    گفت: فهمیدم مردنیم،
    رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه!
    خلاصه ما رفتنی هستیم کی ش فرقی داره مگه؟
    باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد
    آمار سایت
  • کل مطالب : 116
  • کل نظرات : 52
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2628
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 36
  • باردید دیروز : 16
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 208
  • بازدید ماه : 560
  • بازدید سال : 9,777
  • بازدید کلی : 311,503
  • کدهای اختصاصی
    ابزار پرش به بالا
    نایت اسکین-ابزار گوکل پلاس
    این وبلاگ را صفحه خانگی خود كنید c

    Top Blog
    وبلاگ برتر در تاپ بلاگر


    كد تغيير شكل موس